این روزها، رابطه اکثر والدین با فرزندانشون، به طور قابل توجهی، از روابط والد فرزندی دهههای گذشته متفاوت شده؛ تغییراتی که گفته میشه به سمت فرزندپروری کودک محور رفته و البته انتقاد خیلیها رو نسبت به والدینی که دستور نمیدن، بچههاشون رو تنبیه نمیکنن و ترجیح میدن باهاشون وارد مکالمه بشن، برانگیخته؛ چون اعتقاد دارن باعث شده بچههای این نسل، خودخواه، بیادب، لوس و گستاخ بار بیان! اما به نظر من این تغییرات، حتی همین حرف و رفتارهایی که به نظر بیادبانه میان، نشانهی خوبیه؛ چون نشون میده که این بچهها، در کنار والدینشون احساس امنیت میکنن و به عشق و حمایتشون اعتماد دارن و این احساس امینت، در واقع داره خودش رو در جسارت، قاطعیت، استدلال و ابراز عقیده بیشتر نشون میده، در ادامه بهتر متوجه منظورم خواهید شد.
دلیل اینکه بچه، همیشه و بدون استثنا، رفتارش محترمانهس و پیروی بیقید و شرطی نسبت به والدینش داره، نه تنها ادب اون بچه نیست، بلکه حاکی از ترس و وحشت زیادیه که در وجودش داره. والدین مستبد، بچههای تابع و پیرو تربیت میکنن، مودب و شدیدا اتو کشیده، مقید به چارچوب! این بچههای مودب و همراه و مظلوم و سر به راه، در بزرگسالی مدام درگیر قضاوت بقیه میشن، همش میترسن که نکنه دیگران اونها رو بد قضاوت کنن، دائما محتاج تایید و اعتبار گرفتن از بقیه هستن. این بچهها از والدینشون بیزارن و تواناییشون در تنظیم و مدیریت هیجاناتشون به شدت پایینه!
به طرز جالبی، پدر و مادرهایی که خودشون رو مثل یه فرمانده، فرزندشون رو مثل یه سرباز و محیط خونه رو مثل پادگان تصور میکنن، خیلی هم دوست دارن بچهشون رو مستقل تربیت بشه که بتونن در آینده از خودشون مراقبت کنن، زیر بار حرف زور نرن و توانایی تفکر خلاقانه و خارج از چارچوب هم داشته باشن؛ درحالیکه شیوه تربیتیشون متاسفانه نتیجه معکوس میده و این بچهها زمانی که از محیط پادگانی خونهشون دور و وارد جامعه میشن، اصلا بلد نیستن که چطور روی پاشون بایستن، به تنهایی فکر کنن و برای زندگیشون تصمیم بگیرن. به عبارتی، شاید در کوتاه مدت، بچه شما مودبتر و خوشرفتارتر به نظر برسه، اما شک نکنید که این کودک آسیب زیادی رو متحمل شده که باعث میشه در آینده هم، رنج زیادی رو در مواجهه با چالشهای زندگیش تجربه کنه.
بنابراین، اگر دوست دارید کودکی پرورش بدید که خودش رو به درستی بشناسه و به تواناییهاش باور داشته باشه، باید از همون ابتدای کودکی، با احترام باهاش برخورد کنید و بهش نشون بدید که نظرات و باورهاش، برای شما مهمه ولو اینکه متفاوت با نظر شما باشه. اما این احترام گذاشتن، اصلا به این معنی نیست که برای بچهها هیچ قانون، محدودیت یا چارچوبی تعریف نکنید و خیلی آسونگیر باشید.
فرزندپروری بیش از حد آسونگیرانه، درست مثل روش مستبدانه آسیب زیادی به بچهها وارد میکنه و منجر به خودمحوری و خودخواهی اون بچه میشه. بچهها باید یاد بگیرن که رفتارهاشون پیامد داره، یعنی دقیقا باید چیکار کرد؟ باید بتونید انتظاراتتون رو برای بچهها با دلیل و منطق توضیح بدید، محدودیت و مرزهای مشخصی براشون وضع کنید که بدونن بعد از توافق دو جانبه، دیگه جای بحث و جدلی وجود نخواهد داشت. مثلا در رابطه با استفاده از تبلت بهش دلایل مخالفتتون برای استفاده ممتد از این وسیله رو توضیح بدید و در نهایت روشن و شفاف بهش اعلام کنید که چه میزان و در چه ساعاتی از روز میتونه ازش استفاده کنه و دیگه تحت هیچ شرایطی قانونی که اعلام شده رو تغییرش ندید.
به عبارت بهتر، شما برای پرورش بچههایی سالم، به یک رویکرد متعادل احتیاج دارید؛ به این معنا که در عین وضع کردن محدودیت حاضر به مذاکره منطقی باشید، حرف و استدلال کلامشون رو بشنوید، به هیجاناتشون اعتبار بدید و نسبت بهشون برخورد صمیمانه، گرم و احترامآمیزی داشته باشید.
اینطوری دیگه بچههاتون از به چالش کشیدن و زیر سوال بردن نظرات و قوانین شما نمیترسن، با خیال راحت به سمت کشف دنیا و رویارویی با چالشهاش میرن، هویت منحصر به فردی میسازن و همونهایی میشن که هر از چندگاهی حرفهایی ازشون شنیده میشه که شاید دیگران، به بیادبی یا پررو بودن تفسیرش کنن؛ اما بچهای که صاف تو چشم پدر بزرگش زل میزنه و میگه «با دهن پر نباید حرف بزنی» در حقیقت، احساس امنیت داره؛ چون میدونه که هر جوری که باشه، حتی اگر مرتکب اشتباهی بشه، باز هم، مورد عشق و پذیرش والدینشه.
Гарний пост, я поділився ним із друзями.
Dejligt indlæg, jeg har delt det med mine venner.
Fint innlegg, jeg har delt det med vennene mine.